در کمتر از دو ساعت، توانست سرمايهاش رو دو برابر کند. اين عمل را سه بار تکرار کرد و با 60 دلار به خانه برگشت. مرد فهميد ميتواند به اين طريق زندگياش را بگذراند و شروع کرد به اين که هر روز زودتر از خانه برود و ديرتر بازگردد. در نتيجه پولش هر روز دو يا سه برابر ميشد. به زودي يک کارگري خريد، بعد يک کاميون، و به زودي ناوگان خودش را در خط ترانزيت (پخش محصولات) بر پا کرد. 5 سال بعد، مرد ديگه يکي از بزرگترين خردهفروشان امريکا بود. او شروع کرد تا براي آينده خانواده اش برنامهریزي کند و تصميم گرفت بيمه عمر بگيرد. به يک نمايندگي بيمه زنگ زد و سرويسي را انتخاب کرد. وقتي صحبتشان به نتيجه رسيد، نماينده بيمه از آدرس ايميل مرد پرسيد. مرد جواب داد: "من ايميل ندارم."
نماينده بيمه با کنجکاوي پرسيد: "شما ايميل نداريد، ولي با اين حال توانسته ايد يک امپراتوري در شغل خودتان به وجود بياوريد. فکر کنيد به کجاها ميرسيديد اگر يک ايميل هم داشتيد؟"
مرد براي مدتي فکر کرد و گفت: "آره! احتمالاً ميشدم يه آبدارچي در شرکت مايکروسافت."
حالا که مطلبو خوندین اگه دوستش داشتید نظر هم بدید.
جالب بود خوب بود دادا.عالی بود همیشه چیزای خوبی میزاری تو سلام بسیار زیبا بود من این رو قبلا هم خونده بودم از این جور داستان ها بیشتر بگذارید خیلی ممنونم ازتون بابت وبلاگ مفیدی که دارید موفق باشید برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:
عالی بوددد من کلا اینجور داستان میخونم
پاسخ:ممنون---قصد دارم بیشر از این مطلب ها بزارم
پاسخ:ممنون
پاسخ:خواهش میکنم قابلی نداشت
این هم وبلاگ من اگر لاز می دانید لینک کنید
کمپین عاشقان ظهور مهدی عجل الله http://campaignzohor.loxblog.com/
یا علی
پاسخ:ممنون---دوست من
بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .
شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:
داستان جالبی بودوالبته زیبا
پاسخ:ممنونم قابلی نداشت